...
ـ آقای جوان خرمآبادی پیشنهاد جالبی داده که روز اول اسفند که روز زبان مادری هست اهالی وبلاگستان مطلبی به زبان یا گویش مادری بنویسند. راستش من یکی که احتمالن اگر چیزی هم به زبان فاخر ترکی قشقایی بنویسم باید ترجمه اون رو هم بنویسم چون از وبلاگنویسها کسی را سراغ ندارم که به این زبان فاخر آشنایی داشته باشند. البته دوستان قشقایی ناوبلاگداری هستند که گاهی اینجا رو میخونند.
ـ پرستوی وبلاگستان پای مطلب قبلی نوشتن که خب خاطرات روزهای انقلابت رو بنویس تو هم. ایده خیلی جالبیه ولی فکر میکنم اولن حالا دیگه یه کم دیره و هم اینکه به نظرم میاد این میتونه یک حرکت فراگیر جالب باشه برای سال دیگه که مثلن اوائل بهمن شروع بشه. فکر میکنم گنجینه جالبی از روایات غیر حکومتی از انقلاب شکوهمند از توی همچین حرکتی در بیاد. البته متوسط سنی نویسندگان وبلاگشهر فکر کنم حتی از متوسط سنی دانشمندان هستهای هم کمتر باشه و خیلیهاشون اون روزها درک (باصطلاح علمای عظام) نکردن.
ـ امروز اینجا آخرین روز کارناوال بود که گروههای شرکت کننده با ساز و دهل و لباسها و قیافههای عجقوجق تو خیابونها راه میافتن و برای ملت تماشاگر خوردوریز و هلههوله پرت میکنن. قیافه بعضی از تماشاگرها از شرکتکنندها هم دیدنیتره. من واقعن در عین تحسین، تعجب میکنم از اهمیتی که حتی بعضی از این تماشاگرها به این کارناوال میدن و دم و دستگاهی که راه میندازن. البته در دهات ما به اون شدت و حدتی که مثلن در مرکز کلن یا دوسلدورف هست نیست ولی به اندازه کافی جذاب هست که حتی نیازی نبینیم بریم مرکز شهر. یه تعداد عکس گرفتم که سعی میکنم همین روزها چندتایی از اونا رو بذارم اینجا. اگه جلسه فردا توی شرکت برام دل و دماغی گذاشت شاید یه مطلب جداگانه هم در مورد کل مراسم غیر عبادی سیاسی کارناوال نوشتم.
حالا برم بخوابم که فردا حضور ذهن داشته باشم تا گرچه بعیده ولی شاید مخی زدیم که آهی بر ساز آن توان زد.
ـ پرستوی وبلاگستان پای مطلب قبلی نوشتن که خب خاطرات روزهای انقلابت رو بنویس تو هم. ایده خیلی جالبیه ولی فکر میکنم اولن حالا دیگه یه کم دیره و هم اینکه به نظرم میاد این میتونه یک حرکت فراگیر جالب باشه برای سال دیگه که مثلن اوائل بهمن شروع بشه. فکر میکنم گنجینه جالبی از روایات غیر حکومتی از انقلاب شکوهمند از توی همچین حرکتی در بیاد. البته متوسط سنی نویسندگان وبلاگشهر فکر کنم حتی از متوسط سنی دانشمندان هستهای هم کمتر باشه و خیلیهاشون اون روزها درک (باصطلاح علمای عظام) نکردن.
ـ امروز اینجا آخرین روز کارناوال بود که گروههای شرکت کننده با ساز و دهل و لباسها و قیافههای عجقوجق تو خیابونها راه میافتن و برای ملت تماشاگر خوردوریز و هلههوله پرت میکنن. قیافه بعضی از تماشاگرها از شرکتکنندها هم دیدنیتره. من واقعن در عین تحسین، تعجب میکنم از اهمیتی که حتی بعضی از این تماشاگرها به این کارناوال میدن و دم و دستگاهی که راه میندازن. البته در دهات ما به اون شدت و حدتی که مثلن در مرکز کلن یا دوسلدورف هست نیست ولی به اندازه کافی جذاب هست که حتی نیازی نبینیم بریم مرکز شهر. یه تعداد عکس گرفتم که سعی میکنم همین روزها چندتایی از اونا رو بذارم اینجا. اگه جلسه فردا توی شرکت برام دل و دماغی گذاشت شاید یه مطلب جداگانه هم در مورد کل مراسم غیر عبادی سیاسی کارناوال نوشتم.
حالا برم بخوابم که فردا حضور ذهن داشته باشم تا گرچه بعیده ولی شاید مخی زدیم که آهی بر ساز آن توان زد.
3 نظرات:
مرسی که توجه کردین. راستش امثالِ من هم که زمان انقلاب وجود نداشتیم می تونیم خاطرات پدر و مادرهامون رو ثبت کنیم. این کار دو تا فایده داره: هم خودمون بیشتر می فهمیم و احتمالاً به تاريخ معاصرمون علاقه مندتر می شیم و هم این خاطرات ثبت می شن.
به نظرم می تونیم به سال آینده هم موکول نکنیم. چرا؟ چون که با این طرح ساماندهی شون معلوم نیست تا چند وقتِ دیگه دسترسی به همه وبلاگ ها راحت باشه.
خوب آقا تلفنچی، چرا گوشی را بر نداشتیی؟ من هم به لهجهی همدانی نوشتهام که اگر همان لهجهی فاخر کوروش کبیر نباشد، لهجهی برادرش حتمن هست. خاطرات انقلاب و جنگ و دهها فقره خاطرهی دیگر هم که نوشتهایم. اصلن آقا ما خاطرهنویس هستیم
خوب آقا تلفنچی، چرا گوشی را بر نداشتیی؟ من هم به لهجهی همدانی نوشتهام که اگر همان لهجهی فاخر کوروش کبیر نباشد، لهجهی برادرش حتمن هست. خاطرات انقلاب و جنگ و دهها فقره خاطرهی دیگر هم که نوشتهایم. اصلن آقا ما خاطرهنویس هستیم
Do you have any idea? Click here and post a Comment