اختراعی به نام منچ
مجله فوکوس که معرف حضور انورتون هست. این مجله فوکوس یک سردبیر معروف هم داره به اسم هلموت مارکورت (Helmut Markwort) که وزنهای هست برای خودش در مطبوعات آلمانیزبان. حالا ما با این آقا کاری نداریم. یادم میاد وقتی یورو جای پولهای جورواجور را در اروپا میگرفت این مجله اصطلاح جدیدی را بین مردم جا انداخت که هنوز هم به وفور ازش استفاده میشه. در زبان آلمانی به یورو میگن اُیرو. حالا این مجله اومده بود با اشاره به موج گرانی که با اومدن یورو همراه شده بود اسم این پول جدید رو به کنایه گذاشته بود تُویرو (Teuro) که خب کلمه تویِر (Teuer) به معنی گران را تداعی میکرد. حالا ما با این کارهای این مجله که در راستای تشویش اذهان عمومی هست و بعضی جاها جرم هست و اصلا میشه ایکی ثانیه درِ مجله رو گل گرفت هم کار نداریم.
این جناب مجله فوکوس توی شماره آخیر سالش اومده کلی آمار ردیف کرده در مورد هر چیزی که دلتون بخواد، از میزان در آمد اقشار ملت بگیر تا درصد صکص نوجوونها در انواع مدارس الخ. حالا ما با این کار ایشون هم چندان کاری نداریم یعنی بعداً شاید کار داشتیم. ما یک غوری کردیم در بخش اختراعات آلمانیها در قرن بیستم که چیزای جالبی داشت مثل خمیر دندون و چای کیسهای ولی راستش یک چیزی این وسط نظرمون رو جلب کرد که برامون بسی جالب بود و ابداً دلمون نمیاد این مهم را با شما خواننده گرامی در میون نذاشته باشیم.
و اون اینکه این بازی منچ که به خصوص ما ملت ماقبل اینترنت باهاش کلی تفریحات سالم انجام دادیم هم برای خودش اختراعی بوده و ما نمیدونستیم. اون هم اختراعی بس سترگ در قرن بیستم.
خلاصه اینکه یک آقایی به نام جوزففریدریشاشمیت ظاهراً در سال 1905 این وسیله رو میسازه ولی سال 1907 یا 1908 بوده که به فکرش میرسه از این بازی برای سرگرم کردن سهتا پسر بازیگوشش کمک بگیره. حالا معلوم نیست دقیقاً چه موقع ایشون اسم این بازی رو میذاره: (Mensch, ärgere dich nicht) عصبانی نشو بشر . وجه تسمیهاش ظاهراً اینه که وقتی که حریف آدمک شما رو میزنه ومیذاره بیرون به شما میگه خالا شما خودتو ناراحت نکن.
خلاصه این بازی به زودی بین دوست و همسایه هم کلی طرفدار پیدا میکنه و نهایتا این آقا در سال 1914 به فکر تولید انبوه منچ میافته. به نظر میرسه اسم منچ در فارسی دقیقا از روی همین اسم برداشته شده مثلا با دیدن این اسم خارجکی روی جعبه بازی.
اوائل کار چندان موفقیتی نداشته کار این بابا تا اینکه در خلال جنگ جهانی اول سه هزارتا از این بازی رو به بیمارستانها هدیه میکنه تا سربازهای زخمی با اون سرگرم بشن. همین کار میشه پایه موفقیت ایشون، چون سربازها که از این بازی خوششون اومده و خاطرات خوبی باهاش داشتن این بازی رو با خودشون به زادگاههاشون میبرن و بقیه ملت رو هم عادت میدن و خلاصه براش مشتری جمع میکنن طوری که تا سال 1920 بیش از یک میلیون از این بازی به فروش میره و در کشورهای آلمانی زبان به محبوبترین بازی دستجمعی تبدیل میشه و تا حالا بیشتر از هفتاد میلیون نسخه فروش داشته.
آقای اشمیت هم از خدا خواسته تنور رو که گرم میبینه نون رو اساسی میچسبونه و شرکتی راه میندازه به نام بازیهای اشمیت و کلی تولیدات جدید مثل پازل و خلاصه که بعله دیگه.
3 نظرات:
با سلام و تشکر! من لینک را چک کردم اشکالی نداشت، یعنی همان مقالهی مورد نظر من بود
Mar-pelle chetor? Nakone to Iran ono az ye-jaye dige gereftan o ba-ham mifrokhtan.
سلام !
آقا خداييش كا رو عجب خاطرات شيريني داشتيم با اين منچ !
دستتون درست !
Do you have any idea? Click here and post a Comment