باگ های یلدابازی
راستش کاکاتون خیلی با خودش کلنجار رفت که اینو بنویسه یا ننویسه آخرش هم دید بهتره عین زمان بچگیها فال خوب یا بد بگیره. چشماشو بست، دستاشو اینجوری دو طرفش باز کرد بعد اونارو آااروم آورد جلو طرف هم تا انگشتای اشاره دوتا دستش عدل شاخ به شاخ شدن. یعنی اینکه خیلی خوبه برو دارمت. پس بریم:
این آقا سلمان ابولبشر اومده یه دسیسه هرمی برای شب یلدا راه انداخته که کمکم داره اسمش میشه یلدابازی یا یه همچین چیزی. یه چیزی مثل گلدکویست با این تفاوت که اونجا اونایی رو پرزنت میکنی که میخوای سرکیسهشون کنی اینجا بر عکس اونایی رو پرزنت میکنی که میخوای بهشون حالی داده باشی.
ولی این طرح ایشون چندتا باگ داره که کاکاتون بر ذمه خودش میدونه اینارو برای ثبت در تاریخ وبلاگستان فارسی اینجا گفته باشه. هرچی باشه کاکاتون از راه همین راه نون زن و بچهاش رو در میاره.
اول اینکه حالا چرا پنجتا ؟ مثلا دوازدهتا یا چهاردهتا چه ایرادی داره ؟ خارجیها گفتن پنجتا ؟ خب بگن. برای ما ایرانیا دوازده و چهارده و حتی صدوبیست و چهار هزارتا ثوابش کمتر از پنچتا نیست.
دوم اینکه مدل خارجی مناسبت خاصی نداره ولی مدل وطنی دو روز قبل از یلدا شروع شده و اسم یلدابازی به خودش گرفته. یلدا هم که گذشت. ضایع نیست آدم وسط تابستون دعوت بشه به یلدابازی؟
سوم اینکه مکانیسمی برای بازدهی صددرصد فرایند تعریف نشده. همپوشانی اسمهای پیشنهاد شده از طرف افراد باعث میشه ضریب تصاعد خیلی از پنج کمتر بشه. بعد از چند روز بازی بیمزه میشه چون اسمهای پیشنهاد شده اکثراً قبلا بازی کردن و ضریب نفوذ بازی به بخشهای ناشناختهتر وبلاگستان افت شدیدی میکنه. کمتر کسی هم چک میکنه ببینه اینایی رو که دعوت میکنه قبلا دعوت شدن یا بازی کردن یا نه.
چهارم اینکه عامل رفتار شرطی لحاظ نشده. مثلا اگه همه فکر کنند نیکآهنگ یک ابر وبلاگر هست یا هودر که گاو پیشونی سفیده رو حتما دیگران دعوت میکنن پس من دعوت نمیکنم اونوقت سر اینا بیکلاه میمونه. همه که مثل آقای مهرورزینژاد از رفیق فابریک شانس نمیارن.
پنجم اینکه فکر روحیه حساس ملت نشده هیچ. مثلا + و + دیگه احتمالاً داشتن لیست دوستای بیمرام رو تو ذهنشون سبکسنگین میکردن که خوشبختانه یکی دعوتشون کرده و خانوادهای را از نگرانی در آورده.
ششم اینکه فکر حیثیت تازهواردها عمرن نشده. آخه کسی که تازه هنوز دو ماه بیشتر نیست که مثلا وارد گود شده و هنوز در مرحله ذوقزده شدن از چهارتا کامنت از قدیمیترهاست رفیق فابریکش در وبلاگستان کجا بود که دعوتش کنه و از پیش در و همسایه کنفت شدن نجاتش بده؟ حسی که به آدم دست میده در این شرایط، کم و بیش شبیه اینه که یک وبلاگر بره خونه خانم روانیپور و ...
ولی خداوکیلی کلی حال و هوای وبلاگستان عوض شده با این کار. از دیروز آی خندیدم آی خندیدم. حالا دیگه باید برم کمک عیال بچهها رو حموم کنیم. آخه اومده اینجا رو پیدا کرده و تهدید کرده یه وقت میآد کامنت میذاره که آی ملت این بابا به جای اینکه بچههاشو ببره حموم نشسته به وبلاگخونی. نه که خود ایشون کم وبلاگ میخونه.
این آقا سلمان ابولبشر اومده یه دسیسه هرمی برای شب یلدا راه انداخته که کمکم داره اسمش میشه یلدابازی یا یه همچین چیزی. یه چیزی مثل گلدکویست با این تفاوت که اونجا اونایی رو پرزنت میکنی که میخوای سرکیسهشون کنی اینجا بر عکس اونایی رو پرزنت میکنی که میخوای بهشون حالی داده باشی.
ولی این طرح ایشون چندتا باگ داره که کاکاتون بر ذمه خودش میدونه اینارو برای ثبت در تاریخ وبلاگستان فارسی اینجا گفته باشه. هرچی باشه کاکاتون از راه همین راه نون زن و بچهاش رو در میاره.
اول اینکه حالا چرا پنجتا ؟ مثلا دوازدهتا یا چهاردهتا چه ایرادی داره ؟ خارجیها گفتن پنجتا ؟ خب بگن. برای ما ایرانیا دوازده و چهارده و حتی صدوبیست و چهار هزارتا ثوابش کمتر از پنچتا نیست.
دوم اینکه مدل خارجی مناسبت خاصی نداره ولی مدل وطنی دو روز قبل از یلدا شروع شده و اسم یلدابازی به خودش گرفته. یلدا هم که گذشت. ضایع نیست آدم وسط تابستون دعوت بشه به یلدابازی؟
سوم اینکه مکانیسمی برای بازدهی صددرصد فرایند تعریف نشده. همپوشانی اسمهای پیشنهاد شده از طرف افراد باعث میشه ضریب تصاعد خیلی از پنج کمتر بشه. بعد از چند روز بازی بیمزه میشه چون اسمهای پیشنهاد شده اکثراً قبلا بازی کردن و ضریب نفوذ بازی به بخشهای ناشناختهتر وبلاگستان افت شدیدی میکنه. کمتر کسی هم چک میکنه ببینه اینایی رو که دعوت میکنه قبلا دعوت شدن یا بازی کردن یا نه.
چهارم اینکه عامل رفتار شرطی لحاظ نشده. مثلا اگه همه فکر کنند نیکآهنگ یک ابر وبلاگر هست یا هودر که گاو پیشونی سفیده رو حتما دیگران دعوت میکنن پس من دعوت نمیکنم اونوقت سر اینا بیکلاه میمونه. همه که مثل آقای مهرورزینژاد از رفیق فابریک شانس نمیارن.
پنجم اینکه فکر روحیه حساس ملت نشده هیچ. مثلا + و + دیگه احتمالاً داشتن لیست دوستای بیمرام رو تو ذهنشون سبکسنگین میکردن که خوشبختانه یکی دعوتشون کرده و خانوادهای را از نگرانی در آورده.
ششم اینکه فکر حیثیت تازهواردها عمرن نشده. آخه کسی که تازه هنوز دو ماه بیشتر نیست که مثلا وارد گود شده و هنوز در مرحله ذوقزده شدن از چهارتا کامنت از قدیمیترهاست رفیق فابریکش در وبلاگستان کجا بود که دعوتش کنه و از پیش در و همسایه کنفت شدن نجاتش بده؟ حسی که به آدم دست میده در این شرایط، کم و بیش شبیه اینه که یک وبلاگر بره خونه خانم روانیپور و ...
ولی خداوکیلی کلی حال و هوای وبلاگستان عوض شده با این کار. از دیروز آی خندیدم آی خندیدم. حالا دیگه باید برم کمک عیال بچهها رو حموم کنیم. آخه اومده اینجا رو پیدا کرده و تهدید کرده یه وقت میآد کامنت میذاره که آی ملت این بابا به جای اینکه بچههاشو ببره حموم نشسته به وبلاگخونی. نه که خود ایشون کم وبلاگ میخونه.
6 نظرات:
چه خوش گفت تلفنچی پاک زاد
که گوش طفلانش همیشه پاک باد
بد نیست یه نفر موردهای باحال رو سوا کنه بذاره تو وبلاگش.
راستی تو که آرشیوت می گه 5 ماهه داری می نویسی، با ما چرا؟
تلفنچی نکته سنجِ وبلاگستان رو خودم همین جا رسماً دعوت بکنم، به بازیِ زمستانی وارد می شه؟
عرض کردم کامران جان که وارد گود
شده یعنی اقلا چیزی نوشته باشه که روش بشه بهش بگه نوشته. من روزی رو که اولین کامنت از یکی دیگه پای یک پست گذاشته شد روز شروع حساب می کنم.
هجده نوامبر تا حالا میکنه به عبارتی یک ماه و چند روز.
به دیده منت پرستوی عزیز.
از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن.
فرمایشاتتون کاملاً متین!
در همین راستا بنده 10 نفر رو دعوت کردم و تازه اگه روم میشد 7-8 نفر دیگه رو هم دعوت می کردم!
تازه خودمم به نظرم خیلی دیر دعوت شدم و کم کم داشتم شاکی میشدم! احتمالاً اگه تا 1-2 روز دیگه دعوت نمی شدم خودم خودم رو دعوت می کردم!
:D
بسیار جالب سیستم را دیباگ کردی، من هم به تعدادی از این باگ ها اندیشیده بودم...
ما هم با تاخیر سرانجام به بازی پیوستیم...
Do you have any idea? Click here and post a Comment