سفرنامه شتابزده بحرین
سه هفته پیش بحرین بودم و برگشتنی این متن رو شروع کردم که با این سرعت تایپ فارسی که کاکاتون داره کم مونده بود مشمول مرور زمان بشه که دلم نیومد و به هر جون کندنی بود جمع و جورش کردم. قابل شما رو نداره.
همان شب اول که رسیدم اونجا بارندگی شده بود و عملاً رفت و آمد پیاده مختل شده بود. اولین چیزی که جلب نظر میکرد رشد شتابزده بود. هر کجا نگاه میکردی ساختمانسازی در جریان بود ولی از چیزی به نام خیابان تقریباً خبری نبود.
میشه گفت کل بحرین در همون شهر منامه خلاصه میشه. یک اتوبان در ساحل شمالی کشیده شده که در ساعات خلوت با ده دقیقه رانندگی میشه از این شرق تا غرب را طی کرد.
دو تا اتوبان شمالی و جنوبی هم هست که هر دوتا شمال رو به دانشکاه و مجموعۀ فرمول یک در مرکز جزیره وصل میکنن. یک بار که من مسیر اتوبان رو اشتباهی رفتم در کمتر از ده دقیقه خودم رو در حوالی دانشگاه دیدم که در مرکز جزیره واقع شده. یعنی با ده دقیقه رانندگی دیگه میرسیدم ساحل جنوبی. روز اول هم که توی شهر گم شدم ایکی ثانیه از روی نقشه راه خود رو پیدا کردم. یه چیزی شبیه این که بخوای از خانیآباد بری لویزان.
اینجا هم مثل دوبی دارن با خاکریزی در دریا جزیره رو گسترش میدن. بخصوص در شمال اتوبان ساحلی با این کار چندین آسمانخراش در حال ساخت بود.
فردای روزی که من رسیدم اونجا انتخابات بود. از شعارهای انتخاباتی میشد فهمید که بابا بیخیال! البته ندیدم کسی بخواد مشکلات رو شکلات کنه. جالبترین خبر بعد از اعلام نتابج این بود که برای اولین بار در بحرین و همینطور کل کشورهای GCC یک زن هم انتخاب شده بود. این خانم از حوزه حوار انتخاب شده بود. حوار یک جزیره چسبیده به قطره ولی متعلق به بحرین. ظاهراً این خانم تنها کاندیدای اونجا بوده. دو تا رقیب داشته که انصراف داده بودند. ایشون خودش که معتقد بود خیلی برای این کار زحمت کشیده و برنامهریزی کرده. ولی یک خانم دیگه که اسم و رسمی در فعالیتهای حقوق بشر و حقوق زنان داشت توی یک مجله گفته بود که برعکس این یک کار برنامهریزی شده و نمایشی بوده و قدمی به پیش برای حقوق زنان نیست. خب استدلالش هم این بود که اولاً اون جزیره دور افتاده تقریبا خالی از سکنه هست و فقط آخر هفتهها مردم برای وقتگذرونی میرن اونجا بعدش هم اینکه معلوم نیست رقبای مرد ایشون چرا انصراف دادن. والا ما هم پیش خودمون کلاهمونو قاضی کردیم دیدیم ایشون پر بیراه نمیگه.
یک بحث دیگه که اون روزا در مورد بحرین راه افتاده بود قضیه گوگلارث بود. اتفاقاً توی روزنامه فایننشالتایمز که در هواپیما دیدم یک مطلب بود در همین مورد. مسئولین بحرینی معتقد بودند حریم خصوصی خونهها و قابقهای مردم چیز شده. میدونید که بعضی مردم بعضی وقتا خیلی برابرترند. جالبترین قسمت ماجرا این بود که یک وبلاگنویس تقریباً نقش لیدر این حرکتها رو پیدا کرده بود.
از اوایل امسال بحرین و قطر و امارات روز شنبه را به جای پنجشنبه کردهاند روز تعطیل. این کار بخصوص برای بحرین خیلی خوب شده چون در عربستان هنوز هم پنجشنبه تعطیله و خب عربستانیها که هنوز سینما هم ندارند چه رسد به فسق و فجورهای اساسیتر از چهارشنبه عصر سر و کلهشون پیدا میشه برای خرید و فسق و فجور و اینا. بین عربستان و بحرین با پل شاهفهد راه زمینی کشیده شده آخه. قراره تا چند سال دیکه پل بین قطر و بحرین هم راهاندازی بشه. روی این یکی قراره خط آهن هم کار بذارن.
تفاوت درآمد و سطح زندگی همه جا بوضوح دیده میشه. برای کسی که مثلاً از جایی مثل آلمان میره اونجا این مسئله تکان دهنده است. هیچ کجای آلمان در یک خیابان نه این همه Lexus یک جا میشه دید نه یکی از این کامیونهای شبیه ریوهای ارتشی پر از کارگرهای ساختمانی که مثل گوسفند جابجا میشن. حقوق این کارگرها بین صدوپنجاه تا دویستوپنجاه یورو هست در حالی که حقوق و مزایای یک مهندس به خصوص با تجربه کاری از آمریکا و اروپا کمتر از چهار هزار یورو نیست.
به خاطر نیروی کار ارزان مواد غذایی و خدمات خیلی ارزونه طوری که من با یک حساب سر انگشتی دیدم در خیلی از موارد تفاوتی با تهران نداره. اجاره مسکن بالاست ولی معمولا هزینه مسکن در بستۀ مزایای مشاغل پدرمادردار لحاظ میشه.
رانندگی یک مصیبت عظمی است و آخر هفتهها که عربستانیهای مست و پاتیل میان توی خیابون دیگه هیچی.
دستآورد حقیر: در کنار یک کار خوب که اگر مثلاً سه سال پیش از این که اینقدر به اینجا دلبسته و وابسته نشده بودیم بهم پیشنهاد میشد حتماً قبول میکردم یک دوست بیغلوغش پیدا کردم با یک خانوادۀ دوستداشتنی. البته که این کم دستآوردی نیست توی این دوره زمونه.
افزودنیها:
_ کشور به این کوچکی چه واحد پول بزرگی داره. هر دینار بحرین کمی بیشتر از دو یورو.
_ اونورا گذرتون افتاد بازار بزرگ طلافروشها نزدیک بابالبحرین حتما سر بزنید حتی اگه مثل حقیر با جیب خالی و بی قصد و غرض برید. تنوع خوبیه.
_ مساحت فرودگاه شاهفهد در همان نزدیکیها ازمساحت بحرین بیشتره. خنده داره، نه؟
_ اسم ایرانی جزیره میشماهی هست -با شاهماهی، تریدمارک خانم گوگوش اشتباه نشه- که به نظر من خیلی قشنگه. حیف شد میشماهی از از دست معمار بزرگ دروازههای تمدن بزرگ لیز خورد رفت که رفت.
همان شب اول که رسیدم اونجا بارندگی شده بود و عملاً رفت و آمد پیاده مختل شده بود. اولین چیزی که جلب نظر میکرد رشد شتابزده بود. هر کجا نگاه میکردی ساختمانسازی در جریان بود ولی از چیزی به نام خیابان تقریباً خبری نبود.
میشه گفت کل بحرین در همون شهر منامه خلاصه میشه. یک اتوبان در ساحل شمالی کشیده شده که در ساعات خلوت با ده دقیقه رانندگی میشه از این شرق تا غرب را طی کرد.
دو تا اتوبان شمالی و جنوبی هم هست که هر دوتا شمال رو به دانشکاه و مجموعۀ فرمول یک در مرکز جزیره وصل میکنن. یک بار که من مسیر اتوبان رو اشتباهی رفتم در کمتر از ده دقیقه خودم رو در حوالی دانشگاه دیدم که در مرکز جزیره واقع شده. یعنی با ده دقیقه رانندگی دیگه میرسیدم ساحل جنوبی. روز اول هم که توی شهر گم شدم ایکی ثانیه از روی نقشه راه خود رو پیدا کردم. یه چیزی شبیه این که بخوای از خانیآباد بری لویزان.
اینجا هم مثل دوبی دارن با خاکریزی در دریا جزیره رو گسترش میدن. بخصوص در شمال اتوبان ساحلی با این کار چندین آسمانخراش در حال ساخت بود.
فردای روزی که من رسیدم اونجا انتخابات بود. از شعارهای انتخاباتی میشد فهمید که بابا بیخیال! البته ندیدم کسی بخواد مشکلات رو شکلات کنه. جالبترین خبر بعد از اعلام نتابج این بود که برای اولین بار در بحرین و همینطور کل کشورهای GCC یک زن هم انتخاب شده بود. این خانم از حوزه حوار انتخاب شده بود. حوار یک جزیره چسبیده به قطره ولی متعلق به بحرین. ظاهراً این خانم تنها کاندیدای اونجا بوده. دو تا رقیب داشته که انصراف داده بودند. ایشون خودش که معتقد بود خیلی برای این کار زحمت کشیده و برنامهریزی کرده. ولی یک خانم دیگه که اسم و رسمی در فعالیتهای حقوق بشر و حقوق زنان داشت توی یک مجله گفته بود که برعکس این یک کار برنامهریزی شده و نمایشی بوده و قدمی به پیش برای حقوق زنان نیست. خب استدلالش هم این بود که اولاً اون جزیره دور افتاده تقریبا خالی از سکنه هست و فقط آخر هفتهها مردم برای وقتگذرونی میرن اونجا بعدش هم اینکه معلوم نیست رقبای مرد ایشون چرا انصراف دادن. والا ما هم پیش خودمون کلاهمونو قاضی کردیم دیدیم ایشون پر بیراه نمیگه.
یک بحث دیگه که اون روزا در مورد بحرین راه افتاده بود قضیه گوگلارث بود. اتفاقاً توی روزنامه فایننشالتایمز که در هواپیما دیدم یک مطلب بود در همین مورد. مسئولین بحرینی معتقد بودند حریم خصوصی خونهها و قابقهای مردم چیز شده. میدونید که بعضی مردم بعضی وقتا خیلی برابرترند. جالبترین قسمت ماجرا این بود که یک وبلاگنویس تقریباً نقش لیدر این حرکتها رو پیدا کرده بود.
از اوایل امسال بحرین و قطر و امارات روز شنبه را به جای پنجشنبه کردهاند روز تعطیل. این کار بخصوص برای بحرین خیلی خوب شده چون در عربستان هنوز هم پنجشنبه تعطیله و خب عربستانیها که هنوز سینما هم ندارند چه رسد به فسق و فجورهای اساسیتر از چهارشنبه عصر سر و کلهشون پیدا میشه برای خرید و فسق و فجور و اینا. بین عربستان و بحرین با پل شاهفهد راه زمینی کشیده شده آخه. قراره تا چند سال دیکه پل بین قطر و بحرین هم راهاندازی بشه. روی این یکی قراره خط آهن هم کار بذارن.
تفاوت درآمد و سطح زندگی همه جا بوضوح دیده میشه. برای کسی که مثلاً از جایی مثل آلمان میره اونجا این مسئله تکان دهنده است. هیچ کجای آلمان در یک خیابان نه این همه Lexus یک جا میشه دید نه یکی از این کامیونهای شبیه ریوهای ارتشی پر از کارگرهای ساختمانی که مثل گوسفند جابجا میشن. حقوق این کارگرها بین صدوپنجاه تا دویستوپنجاه یورو هست در حالی که حقوق و مزایای یک مهندس به خصوص با تجربه کاری از آمریکا و اروپا کمتر از چهار هزار یورو نیست.
به خاطر نیروی کار ارزان مواد غذایی و خدمات خیلی ارزونه طوری که من با یک حساب سر انگشتی دیدم در خیلی از موارد تفاوتی با تهران نداره. اجاره مسکن بالاست ولی معمولا هزینه مسکن در بستۀ مزایای مشاغل پدرمادردار لحاظ میشه.
رانندگی یک مصیبت عظمی است و آخر هفتهها که عربستانیهای مست و پاتیل میان توی خیابون دیگه هیچی.
دستآورد حقیر: در کنار یک کار خوب که اگر مثلاً سه سال پیش از این که اینقدر به اینجا دلبسته و وابسته نشده بودیم بهم پیشنهاد میشد حتماً قبول میکردم یک دوست بیغلوغش پیدا کردم با یک خانوادۀ دوستداشتنی. البته که این کم دستآوردی نیست توی این دوره زمونه.
افزودنیها:
_ کشور به این کوچکی چه واحد پول بزرگی داره. هر دینار بحرین کمی بیشتر از دو یورو.
_ اونورا گذرتون افتاد بازار بزرگ طلافروشها نزدیک بابالبحرین حتما سر بزنید حتی اگه مثل حقیر با جیب خالی و بی قصد و غرض برید. تنوع خوبیه.
_ مساحت فرودگاه شاهفهد در همان نزدیکیها ازمساحت بحرین بیشتره. خنده داره، نه؟
_ اسم ایرانی جزیره میشماهی هست -با شاهماهی، تریدمارک خانم گوگوش اشتباه نشه- که به نظر من خیلی قشنگه. حیف شد میشماهی از از دست معمار بزرگ دروازههای تمدن بزرگ لیز خورد رفت که رفت.
0 نظرات:
Do you have any idea? Click here and post a Comment