سیوند، پاسارگاد، پتیشن
شنیده میشود تا چند روز دیگر سد سیوند آبگیری میشود. از مدتها پیش نگرانیهایی در مورد تهدید پاسارگاد و حتی زیر آب رفتن با آبگیری سد سیوند مطرح بود. یک سایت هم تحت نام کمیته بینالمللی نجات دشت پاسارگاد تشکیل شده و از جمله پتیشنی را برای امضاء پیشنهاد در سایت در دسترس گذاشته است.
این یکی از موارد نگرانی برای منافع و آثار ملی است که شاید هر روز به عنوان یک ایرانی در دنیای مجازی اینترنت میبینیم و نگرانمان میکند البته. چند نفری از وبلاگنویسهای ایرانی هم در اینمورد ابراز نگرانیهایی کردهاند و حتی تا حدودی کار به گله کشیده که چرا وبلاگنویسها اینقدر به این مورد مهم بیتفاوت هستند.
بیاییم دقیقاً از همین نقطه به قضیه نگاه کنیم، چرا؟
خاطرتون هست اون عکسهایی که دریاچهای را نشان میداد که مثلاً دور پاسارگاد تشکیل شده بود و چند نفر هم در اون شنا میکردند؟ خب بعدش هم معلوم شد عکس ساختگی هست و پاسارگاد غرق نشده. اون عکس و نمونههای مشابه متنی اون که کم هم نبودند نقش چوپان دروغگو را بازی کردند. کل قضیه تا حدود زیادی لوث شد.
این رفتار فقط به مورد پاسارگاد نیست. هر روز با خبرهای ریز و درشت از این نوع طرفیم. بیشتر اوقات هم سر و ته خبر معلوم نیست. راست و درستش را هم نمیشه به این راحتی در آورد. نتیجه؟ اول بی اعتمادی، و بعد کم کم بی اعتنایی. حتی وقتی که اصل مسأله مشخص است شعارها و اظهار نظرهای مشعشع در مورد اون موجب بی اعتمادی میشه. مثلاً این شعارهای اولتراناسیونالیستی که آقا این حکومت قصد داره ملت بزرگ ما رو از پیشینه غنی فرهنگی خودش محروم کنه چقدر واقعیت داره و چقدر میتونه به حل مشکل کمک کنه؟
یکی از جالبتیرین نمونههایی که برای مشکل سد سیوند و پاسارگاد میتوان یافت مشکل سد اسوان بر روی رود نیل و میراث فرهنگی مصر است. در این پروژه، تعداد زیادی از سایتهای باستانی مصر در معرض تهدید بودند و دولت مصر و یونسکو با استمداد از جهانی اقدام به نجات این سایتها کردند. یکی از عظیمترین کارها جابهجایی معبد عظیم ابو سمبل به نقطهای مرتفعتر بود به این شکل که این معبد غولپیکر سنگی را به قطعات کوچک بریده و به محل جدید منتقل کرده و در آنجا قطعات را دوباره به هم چسباندند. همین حرکت که در نوع خود تقریباً بینظیر بود باعث معروفیت جهانی این معبد شد و هنوز که هنوز است هر سال سیل توریستها را به سمت جنوب مصر برای دیدن این معبد و سایر آثار باستانی مصر در آن منطقه میکشاند.
من مایلم به چند نکته (درست یا غلط) در مورد مشکل سد سیوند اشاره کنم:
ـ مخالفت با رژیم حاکم یا حتی نفرت از آن یک چیز است و نگران میراث فرهنگی و منافع ملی بودن یک چیز. این دو همیشه لزوماً یکی نیستند. همانطور که ژستهای پوپولیستی آقای رئیس جمهور مذموم است روشهای پوپولیستی در خلط دفاع از منافع ملی و انزجار از سیستم هم بازده منفی دارد و باعث با اعتمادی میشود.
برای مثال بنده با این فرمایش آقای دکتر ورجاوند که با آبگیری سد سیوند دریاچهای به طول سیصد کیلومتر تشکیل میشود بیشتر از آن که نگران شوم خندهام میگیرد. به خودم میگویم رود مردنی پلور و این فرمایشات؟
یا مثلا وقتی یک آقایی میآید استدلال فنی کند که پاسارگاد را آب خواهد گرفت و همان اول کار میگوید مثل تمام این 27 سال گذشته که با میراث باستانی ما چنین و چنان کردند دارند باز هم چنین و چنان میکنند آدم اگر مثل خود ایشان مطلع نباشد که در این مدت با میراث باستانی چه شده است دیگر استدلال ایشان را هم بیخیال میشود.
ـ همیشه تمدنها با آب نسبت بسیار نزدیک داشتهاند. مشکل این است که تمدنهای جدید هم به این با همین آب شکل میگیرند و نیاز دارند این آب را مهار کنند. اتفاقاً سدسازی هم بیشتر در جاهایی لازم میآید دارد که تمدنهای کهن داشتهاند. نگاه کنیم ببینیم آنهایی که تمدنهای کهن مثل ما داشتهاند به وقت سد سازی امروز با تمدن دیروز چه میکنند.
ـ آقای کروبی یک بار گفته بود ما یک امام زمان داشتیم که اینها دارند خرجش میکنند. این شاید بیشتر نگرانی ایشان از منابع قشر خودشان بود. ما جماعتی که گاهی چیزی مینویسیم و نوشتههای امثال خودمان را میخوانیم و اسم خودمان را گذاشتهایم وبلاگنویس هم منابعی داریم که یکی از آنها همین پتیشن نوشتن یا کارهای مشابه آن است. استفاده نادرست از آن این منابع را از سکه میاندازد و کمکم این ما را از این منبع خلع میکند. نمونه ملموستر سوختن منبع شاید راهاندازی تلویزیون اپوزوسیون باشد. هرکس از راه رسید برای خودش تلویزیونی راه انداخت از قبلی بیمحتواتر و آبکیتر تا این که نوبت به جناب هخا رسید. حالا دیگر تلویزیون اپوزوسیون بیشتر مایه انبساط خاطر است تا سخنگوی کسی یا جریانی.
ـ در کشوری که باید اول بودجه جمکران و سازمان تبلیغات و حماس و حزبالله و صدتا کوفت و زهرمار دیگر تم و تمام ردیف شود و آنگاه گوشه چشمی به مسائل پیش پاافتادهای مثل سد و راهآهن و مترو بشود من یکی سعی میکنم خیلی مواظب باشم ببینم مخالفتها با این مسائل چقدر با منافع ملی انطباق دارد و چقدر صرفاً از بغض رژیم است. شعارهای اولتراناسیونالیستی که از کورش و داریوش اینطرفتر نمیآیند هم برایم همانقدر گوشخراش است که فریاد وااسلامای آنهای دیگر.
این یکی از موارد نگرانی برای منافع و آثار ملی است که شاید هر روز به عنوان یک ایرانی در دنیای مجازی اینترنت میبینیم و نگرانمان میکند البته. چند نفری از وبلاگنویسهای ایرانی هم در اینمورد ابراز نگرانیهایی کردهاند و حتی تا حدودی کار به گله کشیده که چرا وبلاگنویسها اینقدر به این مورد مهم بیتفاوت هستند.
بیاییم دقیقاً از همین نقطه به قضیه نگاه کنیم، چرا؟
خاطرتون هست اون عکسهایی که دریاچهای را نشان میداد که مثلاً دور پاسارگاد تشکیل شده بود و چند نفر هم در اون شنا میکردند؟ خب بعدش هم معلوم شد عکس ساختگی هست و پاسارگاد غرق نشده. اون عکس و نمونههای مشابه متنی اون که کم هم نبودند نقش چوپان دروغگو را بازی کردند. کل قضیه تا حدود زیادی لوث شد.
این رفتار فقط به مورد پاسارگاد نیست. هر روز با خبرهای ریز و درشت از این نوع طرفیم. بیشتر اوقات هم سر و ته خبر معلوم نیست. راست و درستش را هم نمیشه به این راحتی در آورد. نتیجه؟ اول بی اعتمادی، و بعد کم کم بی اعتنایی. حتی وقتی که اصل مسأله مشخص است شعارها و اظهار نظرهای مشعشع در مورد اون موجب بی اعتمادی میشه. مثلاً این شعارهای اولتراناسیونالیستی که آقا این حکومت قصد داره ملت بزرگ ما رو از پیشینه غنی فرهنگی خودش محروم کنه چقدر واقعیت داره و چقدر میتونه به حل مشکل کمک کنه؟
یکی از جالبتیرین نمونههایی که برای مشکل سد سیوند و پاسارگاد میتوان یافت مشکل سد اسوان بر روی رود نیل و میراث فرهنگی مصر است. در این پروژه، تعداد زیادی از سایتهای باستانی مصر در معرض تهدید بودند و دولت مصر و یونسکو با استمداد از جهانی اقدام به نجات این سایتها کردند. یکی از عظیمترین کارها جابهجایی معبد عظیم ابو سمبل به نقطهای مرتفعتر بود به این شکل که این معبد غولپیکر سنگی را به قطعات کوچک بریده و به محل جدید منتقل کرده و در آنجا قطعات را دوباره به هم چسباندند. همین حرکت که در نوع خود تقریباً بینظیر بود باعث معروفیت جهانی این معبد شد و هنوز که هنوز است هر سال سیل توریستها را به سمت جنوب مصر برای دیدن این معبد و سایر آثار باستانی مصر در آن منطقه میکشاند.
من مایلم به چند نکته (درست یا غلط) در مورد مشکل سد سیوند اشاره کنم:
ـ مخالفت با رژیم حاکم یا حتی نفرت از آن یک چیز است و نگران میراث فرهنگی و منافع ملی بودن یک چیز. این دو همیشه لزوماً یکی نیستند. همانطور که ژستهای پوپولیستی آقای رئیس جمهور مذموم است روشهای پوپولیستی در خلط دفاع از منافع ملی و انزجار از سیستم هم بازده منفی دارد و باعث با اعتمادی میشود.
برای مثال بنده با این فرمایش آقای دکتر ورجاوند که با آبگیری سد سیوند دریاچهای به طول سیصد کیلومتر تشکیل میشود بیشتر از آن که نگران شوم خندهام میگیرد. به خودم میگویم رود مردنی پلور و این فرمایشات؟
یا مثلا وقتی یک آقایی میآید استدلال فنی کند که پاسارگاد را آب خواهد گرفت و همان اول کار میگوید مثل تمام این 27 سال گذشته که با میراث باستانی ما چنین و چنان کردند دارند باز هم چنین و چنان میکنند آدم اگر مثل خود ایشان مطلع نباشد که در این مدت با میراث باستانی چه شده است دیگر استدلال ایشان را هم بیخیال میشود.
ـ همیشه تمدنها با آب نسبت بسیار نزدیک داشتهاند. مشکل این است که تمدنهای جدید هم به این با همین آب شکل میگیرند و نیاز دارند این آب را مهار کنند. اتفاقاً سدسازی هم بیشتر در جاهایی لازم میآید دارد که تمدنهای کهن داشتهاند. نگاه کنیم ببینیم آنهایی که تمدنهای کهن مثل ما داشتهاند به وقت سد سازی امروز با تمدن دیروز چه میکنند.
ـ آقای کروبی یک بار گفته بود ما یک امام زمان داشتیم که اینها دارند خرجش میکنند. این شاید بیشتر نگرانی ایشان از منابع قشر خودشان بود. ما جماعتی که گاهی چیزی مینویسیم و نوشتههای امثال خودمان را میخوانیم و اسم خودمان را گذاشتهایم وبلاگنویس هم منابعی داریم که یکی از آنها همین پتیشن نوشتن یا کارهای مشابه آن است. استفاده نادرست از آن این منابع را از سکه میاندازد و کمکم این ما را از این منبع خلع میکند. نمونه ملموستر سوختن منبع شاید راهاندازی تلویزیون اپوزوسیون باشد. هرکس از راه رسید برای خودش تلویزیونی راه انداخت از قبلی بیمحتواتر و آبکیتر تا این که نوبت به جناب هخا رسید. حالا دیگر تلویزیون اپوزوسیون بیشتر مایه انبساط خاطر است تا سخنگوی کسی یا جریانی.
ـ در کشوری که باید اول بودجه جمکران و سازمان تبلیغات و حماس و حزبالله و صدتا کوفت و زهرمار دیگر تم و تمام ردیف شود و آنگاه گوشه چشمی به مسائل پیش پاافتادهای مثل سد و راهآهن و مترو بشود من یکی سعی میکنم خیلی مواظب باشم ببینم مخالفتها با این مسائل چقدر با منافع ملی انطباق دارد و چقدر صرفاً از بغض رژیم است. شعارهای اولتراناسیونالیستی که از کورش و داریوش اینطرفتر نمیآیند هم برایم همانقدر گوشخراش است که فریاد وااسلامای آنهای دیگر.
6 نظرات:
تلفنچی عزیز
بسیار نیکو بگفتی! اتفاقا وقتی که اون عکس باسارگاد زیرآب رفته رو دیدم به همین موضوعی که نوشتید فکرکردم.
اماقضیه سد اسوان رو نمیدونستم. باید دنبالش برم. ولی موضوع اینه که کسی (دولت ...) به این راه حل فکر نمیکنه و کسی امکان بذیر بودن/نبودنش رو بررسی نکرده.
بهرحال گل بفرمودی
man ham vaghti an akse sakhtegi ra didam khande am gereft. be hamkarani ke bikhabar az hameh ja (mesle hamisheh!!) negarane az dasta raftane an boudand, va 100 albatteh hanouz ghadam ranjeh nakardeh boudand in hoviate melli ra az nazdik royat konand!! (vali be dubai va antalia safar kardeh boudand ta asare farhangi anja ra bebinanad!!) etminan dadam ke in aks sakhtegi ast va negarane zire ab raftane PASARGADAE nabashand.
daghighan dorost ast ke hameh chize ma bayad be hameh chizeman biayad, in ham etelaate modafeiine asare farghangi va bastani!! vaghean moteassefam :(
pasargadae ;)
man ham az didane an aks be jaye ghamgin shodan kahnadam gereft.
hamkarani ham boudand ke bi khabar az hameh ja (mesle hamisheh ke aghl dar cheshm ast!)
etminan dadam ke pasargadae zire ab narafteh va nakhahad raft.
bayad hameh chize ma be hameh chizeman biayad. in ham az mizane etelaat va daneshe modafeiine asare melli!!
yeki az inha ke khili negaran boud hanouz vaght nakardeh boud khodash ghadam ranjeh konad va in hoviate melli ra bebinad
amma be yomne poolhaye baba hoviate farhangi DUBAI va ANTALIA ra chandin bar royat farmoudeh boud!
pasargadae ;)
man ham az didane an aks be jaye ghamgin shodan kahnadam gereft.
hamkarani ham boudand ke bi khabar az hameh ja (mesle hamisheh ke aghl dar cheshm ast!)
etminan dadam ke pasargadae zire ab narafteh va nakhahad raft.
bayad hameh chize ma be hameh chizeman biayad. in ham az mizane etelaat va daneshe modafeiine asare melli!!
yeki az inha ke khili negaran boud hanouz vaght nakardeh boud khodash ghadam ranjeh konad va in hoviate melli ra bebinad
amma be yomne poolhaye baba hoviate farhangi DUBAI va ANTALIA ra chandin bar royat farmoudeh boud!
pasargadae
jenab e telephonchi, khabari azatoon nist. omidvaram nakhosh nabashid.
کجایی تلفنچی عزیز؟ این فراق مجازی را حداقل وصالی بلاگی ده
راستی از فرانکفورت تا آخن چقدر راهه؟
Do you have any idea? Click here and post a Comment