دوشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۵

سوال از خودمون

اینجا بد جوری خاک گرفته. لپ تاپم رو با خودم نبرده بودم و چقدر حیف شد. کافه استارباکس همچین بغل دست هتل بود. برای اولین بار بود که به یک کشور عربی سفر می کردم. چشم این نیم فاصله رو درستش می کنم.
بحرین واقعا یک مینی کشوره. در مورد اون بعدا بیشتر می نویسم.
فعلا یک قرارداد خوب کاری برای اونجا از یک آدم خیلی باحال توی کیفم دارم. فردا هم باید با این تن خسته برونم تا این شهر نسبتا همسایه برای یک مصاحبه دیگه.
از روزی که اومدیم اینجا تا حالا که پنج شش سال میشه هیچوقت داشتن یک پاسپورت اروپایی برام جذابیت خاصی نداشته. حتی اون چند بار که ماموریت فوری به جاهایی مثل ایرلند رو نتونستم برم و همکارهای اینجایی به جام رفتن هیچ مهم نبود. ولی حالا که این احتمال هست که از اینجا بریم بایک سوال جدی مواجه هستیم:
آیا ما حق داریم بچه ها رو از داشتن یک پاسپورت اروپایی که شاید در آینده اونا خیلی تاثیر داشته باشه محروم کنیم؟ آیاوقتی اونا بزرگ شدند استدلال های ما برای این کار اونا رو قانع خواهد کرد یا برعکس فاصله اونا رو با چیزایی که ما دوست داریم اونا به عنوان ارزش های ملی یا فرهنگی یا قومی ما بپذیرند بیشتر میکنه؟
آیا این نوعی خودخواهی نیست که ما بگیم بله بنده ملیت ایرانی خودم روبا هزارتا ملیت اروپایی و آمریکایی طاق نمی زنم؟
من و نازلار خودمون که توی این استدلال رگه های پررنگ یک نژادپرستی خاص رو می بینیم. اصلا من خیلی وقت ها فکر می کنم ما وقتی می خواهیم مثلا حرفای وطن دوستانه بزنیم عملا به همه دنیا توهین می کنیم. درست مثل این آدمایی تو یک مثلا مهمونی جوری از اصل و نسب خودشون حرف می زنند انگار که دیگرانی که اونجا نشستن مثلا از زیر بته در اومدن.
آیا ما خودمون به شکل جدی به این موضوع فکر کردیم که کجای این کار ایراد داره؟ چرا ما باید به این کار حتی به شکل یک کار زشت مثل وطن فروشی نگاه کنیم؟ مرز بین دنیای فکری امروز ما و دنیای فکری فردای بچه های ما کجاست؟ ما چقدر حق داریم به دنیای اونها دست درازی کنیم؟ اصلا ما چقدر مواظبیم که کدام کار ما به نوعی دست درازی به دنیای بچه هاست؟

این نوشته اصلا اون چیری که من می خواستم نشد. این تایپ فارسی با کیبردی که روش حروف فارسی نیست هم شده مصیبتی. آخه چسبوندن برچسب فارسی به کلاس ما بر می خوره. نکردم از بحرین یکی از این تپ تاپ های با کیبرد عربی بخرم. راستش پولش هم نبود.
در هر حال ما که از فکر کردن به این وضعیف خاصی که پیش اومده فقط سردرد گرفتیم. شاید اونی که از بیرون به این قضیه نگاه کنه بهتر بتونه نظر بده.

2 نظرات:

salaam,
duste azizam, man on bala COMMENT type va publish kardam amma dideh nemisheh :(
pas 2bareeh inja minevisam, ...
baraye man jaye basi ta'ajjob hast ke chera shoman zendegi dar yek keshavare jahane avval ra mikhahid raha konid va be keshvare jahane sevvomi bazgardid!!!!!!???
baraye ma hamisheh khabaraye khub az anja miresid, amma shoam hala dar mandan ya amadan 2 be shakk hastid!!! in baraye shakhsi manteghi mesle shoma ke tajrobeye zendegi dar har 2 ta ra darid rastesh mano ke gij kardeh!!!! in alamate tajjob ha ham vaseye hamine!!!
dar morede khodetoon va nemitunam chizi begam, amma bache ha ,be nazare man, (albatteh nazare man ke aslan mohhem nist vali ezhar mikonam :)) behtar hast ke dar EUROPE bozorg shavand, va man ta hadde zizdy motmaen hastam ke age shoma in forsat ra az anha begirid az shoma baz khast khahand kard,...
pasargadae

ahan, fahmidam, man bayad "Anonymous" ra be jaye "Google/Blogger" tick mizadam :)

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes